حاکمان مصر (قرآن)در زمان حضرت یوسف (علیهالسلام) حاکمی بر مصر حکمرانی میکرد که به طور مستمر شراب مینوشید. ۱ - شرابخواری حاکم مصرشرابخواری حاکم مصر، در زمان یوسف (علیهالسلام) مشهود بود: •• «وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانَ قَالَ أَحَدُهُمَآ إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»؛ «اى کسانى که ایمان آوردهايد! غير از مؤمنان، کافران را ولّى و تکيهگاه خود قرار ندهيد! آيا مىخواهيد (با اين عمل،) دليل آشکارى بر ضد خود در پيشگاه خدا قرار دهيد؟!». •• «يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِن رَّأْسِهِ قُضِيَ الأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ»؛ «اى دوستان زندانى من! اما يکى از شما (دو نفر، آزاد مىشود؛ و) ساقى شراب براى صاحب خود خواهد شد؛ و اما ديگرى به دار آويخته مىشود؛ و پرندگان از سر او مىخورند! و مطلبى که درباره آن (از من) نظر خواستيد، قطعى و حتمى است!». ۱.۱ - تفسیر آیهمعنای آیه روشن است، و از قرینه مناسبت استفاده می شود که جمله: (اما احدکما...) تأویل رویای آن شخصی بوده که گفته است: (انی ارینی اعصر خمرا) و جمله (و اما الاخر...) تاءویل رویای آن دیگری بوده است. و اینکه فرمود: (قضی الامر الذی فیه تستفتیان) خالی از اشعار بر این نکته نیست که یکی از آن دو نفر بعد از شنیدن تأویل رویایش خود را تکذیب کرد و گفت که من چنین خوابی ندیده بودم. و بعید نیست که آن شخص، دومی بوده که وقتی از یوسف شنید که به زودی به دار کشیده میشود و مرغان از سرش میخورند، خود را تکذیب کرده. و با همین اشعار آن روایاتی که از طرق ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) رسیده تأیید میشود، چون در آنها چنین آمده که دومی به یوسف گفت: من در آنچه که برایت تعریف کردم دروغ گفتم و چنین خوابی ندیده بودم. یوسف (علیهالسلام) هم در پاسخش گفت: (قضی الامر الذی فیه تستفتیان) یعنی تأویلی که از من خواستید حتمی و قطعی شد و دیگر مفری از آن نیست. •• «وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكُرْنِي عِندَ رَبِّكَ فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ»؛ «و به آن يکى از آن دو نفر، که مىدانست رهايى مىيابد، گفت: «مرا نزد صاحبت (= سلطان مصر) يادآورى کن!» ولى شيطان يادآورى او را نزد صاحبش از خاطر وى برد؛ و به دنبال آن، (يوسف) چند سال در زندان باقى ماند.». ۱.۲ - بیان تفسیری آیههمه ضمیرهایی که در (قال) و در (ظن) و در (لبث) هست به یوسف برمیگردد و معنای آن این است که: یوسف به آن کسی که میپنداشت که او به زودی نجات مییابد گفت که مرا در نزد ربت یادآوری کن، و چیزی به او بگو که عواطف او را تحریک کنی شاید به وضع من رقتی کند و مرا از زندان بیرون آورد. ۱.۲.۱ - اطلاق ظن بر اعتقادو اگر از اعتقاد یوسف به (ظن: پندار) تعبیر کرده، با اینکه یوسف نسبت به آنچه که در تعبیر خواب آن دو گفته بود، یقین داشت نه پندار - به شهادت اینکه دنبالش تصریح کرده به اینکه این دو تعبیر به طور قطع واقع خواهد شد، و نیز اضافه کرده که خدایش علم تأویل احادیث را به او آموخته - شاید بدین جهت بوده که کلمه (ظن) در مطلق اعتقاد استعمال میشود، و در قرآن هم نظایرش هست؛ مانند آیه (الذین یظنون انهم ملاقوا ربهم). و اما اینکه بعضی از مفسرین در پاسخ سؤال بالا گفتهاند: (اطلاق ظن بر اعتقاد برای این بوده که دلالت کند بر اینکه تأویلی که یوسف کرده از اجتهاد خودش بوده و نسبت به آن یقین نداشته) صحیح نیست؛ زیرا گفتیم که خود یوسف تصریح کرده به اینکه نسبت به وقوع آن یقین دارد، و خدای سبحان هم گفته او را با جمله (و لنعلمه من تأویل الاحادیث) تأیید کرده، و این با اجتهاد ظنی منافات دارد. ۱.۲.۲ - احتمالی دیگربعضی هم احتمال دادهاند که ضمیر در (ظن) به موصول برگردد، و معنا این باشد که (یوسف به آن رفیق زندانیش که می پنداشت از زندان رها میشود چنین و چنان گفت). این احتمال در صورتی که سیاق با آن مساعدت کند عیبی ندارد. ۱.۲.۳ - علت فراموشی رفیق یوسفضمیرهایی که در جمله (فانسیه الشیطان ذکر ربه) هست، همه به کلمه (الذی) بر میگردد، و معنایش این است که: شیطان از یاد رفیق زندانی یوسف محو کرد که نزد ربش از یوسف سخن به میان آورد، و همین فراموشی باعث شد که یوسف چند سالی دیگر در زندان بماند. و بنا به گفته ما معنای (ذکر رب) (یاد کردن نزد رب) است (نه یاد خدا). کلمه (بضع) عدد کمتر از ده را گویند. توسل به اسباب منافاتی با [۵] ندارد؛ بلکه اعتماد بر اسباب با اخلاص منافات دارد. و اما اینکه دو ضمیر مذکور را به یوسف برگردانیم و در نتیجه معنا چنین شود که: شیطان یاد پروردگار یوسف را از دل او ببرد و لاجرم در نجات یافتن از زندان دست به دامن غیر آورد و به همین جهت خدا عقابش کرد و چند سال دیگر در زندان بماند؛ همچنانکه بعضی از مفسرین هم گفتهاند: و چهسا به روایت هم نسبت داده باشند (احتمال ضعیفی است که) با نص کتاب مخالفت دارد. ۲ - پانویس۲.۱ - منبعفرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حاکمان کافر». |